الهام ظریفیان | شهرآرانیوز؛ سرانجام بعد از شش سال اولین فیلم سینمایی داستانی امیراطهر سهیلی، فیلم ساز جوان مشهدی، به اکران رسید و فیلم «زنانی که با گرگها دویده اند» رونمایی شد. این اثر سینمایی که از حضور لعیا زنگنه به عنوان تنها بازیگر آن بهره میبرد، در سال ۹۸ توانست جایزه بهترین فیلم بلند داستانی جشنواره مستقل کالیفرنیا (IndieFEST) را دریافت کند. فیلم درباره آخرین جدال یک زن برای نجات دادن زندگی خود و اطرافیانش در جریان عملیات مرصاد است. به بهانه اکران آن، با امیراطهر سهیلی گفتگو کرده ایم که در ادامه میخوانید.
آقای سهیلی! چه شد که فیلم «زنانی که با گرگها دویده اند» شش سال پشت اکران ماند؟
من هیچ جا تاحالا درباره آن نگفته بودم تااینکه محمدعلی رجبی فروتن، معاون ارزشیابی اداره سینمایی دولت قبل، چند روز پیش پستی در فضای مجازی گذاشت و درمورد توقیف شش ساله فیلم صحبت کرد. بعد از آن من جرئت پیدا کردم که درباره اش حرف بزنم و بگویم فیلم من شش سال بدون دلیل توقیف بود و زحمات بچههایی که همدل و هم رنگ بودند، دیده نشد.
همان طور که بارها گفته ام، ما هیچ حمایتی، نه معنوی نه مادی، دریافت نکردیم و سازمانی پشت ما نبود. ما چهل آدمی بودیم که عشق کار داشتیم و عاشقانه با هم این پروژه را اجرا کردیم. تک تک این آدمها در ثانیه به ثانیه این فیلم عشق پخش کردند، ولی متأسفانه شش سال کج سلیقگی و کج فهمی و درک اشتباه، فیلم را در بایگانی نگه داشت.
رجبی فروتن از این گفته بود که ما شش سال یک کارگردان جوان پر از امید و انگیزه و انرژی را میدیدیم که در سالنهای وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی میآید و میرود برای اینکه سوءتفاهمها را رفع کند. من میدویدم که بگویم فلان دیالوگ، فلان مفهوم را نمیرساند. در اولین اکرانی که برای فیلمم گرفتم، از اعضای یک سازمان مردم نهاد که درباره موضوع «فرزندان شهدای ترور» فعالیت میکردند، دعوت کردم فیلم را ببینند. ب
ازخورد خیلی خوبی داشتند. گفتند این فیلم یک صفحه جدید در تاریخ شهدای ترور ایجاد میکند و تشکر کردند. کسانی این حرف را میزدند که عمرشان را بدون منت برای شهدای ترور گذاشته بودند، ولی مسئولانی که جلوی فیلم را گرفته بودند، این دغدغه را نداشتند. من به آنها میگویم اگر جرئت دارید، جلوی فیلمهایی را بگیرید که درگیر مافیای سینما هستند. چرا جلوی کار چهار تا جوان مظلوم عاشق سینمای ایران را میگیرید؟
ولی خب، بعد از شش سال بالاخره سوءتفاهمها رفع شد و اکنون مخاطبان این فیلم با عشق میروند سینما که آن را ببینند و این مهم است. روزی که در مشهد سیل آمد، من برای افتتاحیه فیلم تهران بودم، ولی ویدئوهای کسانی را که سیل را رد کردند و به سینما رسیدند تا فیلم را ببینند، دیدم و گفتم دمتان گرم! همان روز مدیر یکی از سینماهای مشهد زنگ زد و گفت وضعیت بحرانی است، از آسمان تگرگ میبارد، ولی ما ده تا پانزده بلیت فروخته ایم و نمیتوانیم اکران فیلم را لغو کنیم.
من امیدی به فروش آن چنانی فیلم ندارم، فقط دوست دارم عشق و انرژی همکارانم در آن دیده شود. گفتم دوست دارم فیلمم در شهرستانهای دورافتاده اکران شود. گفتند این مقدار هزینه دارد. گفتم اشکالی ندارد، از فروش فیلم بردارید، فقط برایم مهم است که زحمت بچهها دیده شود.
داستان فیلم، ایده خودتان بود یا ایده حسام سامری زاده، نویسنده؟ یا اینکه مشارکتی به این ایده رسیدید؟
من و نویسنده با هم به آن ایده رسیدیم. یک کار پژوهشی درباره سفر یک قهرمان بود. برای اینکه سفر این قهرمان در کجا رخ بدهد، به استانهای مختلف فکر کردیم. باید موقعیتی میبود که مناسب درگیری قهرمان با خودش باشد، مانند جنگ داخلی. معمولا جنگهای داخلی بستر خوبی برای روایت قصههای این چنینی یعنی کنش یک قهرمان با خودش هستند.
ارسطو میگوید: «عمیقترین کنش انسان، کنش او با خودش است». جنگ داخلی بستر خوبی برای کنش انسان با خودش است. چرا در بستر یک داستان در جریان جنگ جهانی دوم، خوب میتوانیم درام تعریف کنیم؟ چون خیلی از درگیریهای آدمها در این جنگ درونی و کنش با خودشان است.
مثلا اتریشیها با اتریشیهای یهودی و هم وطن خودشان میجنگند. جنگ داخلی بستر خوبی برای داستان ما بود و بر همین اساس، ما عملیات مرصاد را انتخاب کردیم و بعد از تحقیق و دریافت اطلاعات، داستان را در بستر آن روایت کردیم.
چه شد که در فرایند انتخاب بازیگر به لعیا زنگنه رسیدید؟ چه ویژگیهایی مدنظر شما بود که فکر میکردید این بازیگر میتواند آن کنش و درگیری با خود را نشان دهد؟
وقتی به انتخاب بازیگر فکر میکردم، به این نکته توجه میکردم که بازیگر باید یک ساعت در سنگر باشد و بنابراین باید کاریزمای حفظ مخاطب در این یک ساعت را داشته باشد. انتخابهای من محدود بودند که یکی از آنها خانم زنگنه بود.
براساس چه ویژگیهایی او را مناسب دانستید؟
قدرت بازیگری خانم زنگنه، ویژگیهای ظاهری و نوع بازیای که دارد، همان کاریزمای نگه داشتن مخاطب را داشت. هنوز که هنوز است، این بازیگر استایل قهرمان بودن را دارد. از آن طرف تواناییهای بازیگری خیلی مهم بود. من هنوز بازی او در «رنگ شب» و «شیفته» را خیلی دوست دارم. زنی که رسما، هم قوی است و هم شکننده، مدنظر من بود. ما درباره یک زن در فیلم صحبت میکنیم که در ویژگی اول بتواند یک ساعت مخاطب را در سنگر نگه دارد.
فکر کردم نباید بازیگری باشد که بخواهیم او را هل بدهیم. مخاطب باید او را دوست داشته باشد و بخواهد کشفش کند. این بازیگر یک حالت مرموزی دارد که مخاطب دوست دارد او را بیشتر کشف کند. علاوه بر این ها، ما درباره جهان واقع صحبت میکنیم؛ در جهان واقع، قهرمان همان قدر که قوی است، باید عاشق، مهربان و ازخودگذشته باشد. من یک زن آرام عاشق میخواستم که میتواند به قهرمان هم تبدیل شود، حتی اگر عمل قهرمانانه او کندن کابل بی سیم باشد.
این عمل حتی میتواند قهرمانانهتر از عمل جمشید آریا باشد که سه اسلحه برمی دارد و بین چهل عراقی میرود تا آنها را بکشد. با چهار یا پنج بازیگر مذاکره کردیم که با بقیه به نتیجه نرسیدیم. درمورد خانم زنگنه فقط از نظر شرایط سنی، کمی میترسیدم. چون از زمان ساخت فیلمهایی که من از او دیده بودم، خیلی گذشته بود و میترسیدم دیگر آن کاریزما را نداشته باشد و چهره اش مسنتر باشد. اما وقتی او را دیدم، متوجه شدم هنوز همان قدر جذاب و کاریزماتیک است.
آن چند نفر دیگر هم مانند لعیا زنگنه، چهره بودند؟
یکی از آنها خانم الناز شاکردوست بود که یک استوری هم در این باره گذاشت و یکی هم نیکی کریمی. من میخواستم مخاطب، بازیگر را دوست داشته باشد و از این بابت ریسک نکنم. این موضوع خیلی برایم مهم بود.
چون کار اولتان بود؟
نه؛ وقتی تنها یک کار دارید، نمیخواهید ریسک کنید. وقتی میخواهید یک ماشین لباسشویی بخرید، اگر برند نخرید، ریسک است؛ چون برند امتحان خود را پس داده است. من برای خودم تصمیم نمیگیرم، برای مخاطبم تصمیم میگیرم. من دنبال کسی میروم که مخاطب قبلا او را دوست داشته است. میخواهم همان تعدادی که بلیت فیلم من را میخرند، راضی از سالن بیرون بیایند. یکی از ابزارهایی که دست من است، بازیگر است و یکی از ویژگیهای بازیگر، چهره و قدرت بازی اوست.
در این مدتی که از اکران گذشته است و حتما بازخوردهایی را هم گرفته اید، فکر میکنید به مقصودتان نزدیک شده اید و مخاطب توانسته است با بازیگر ارتباط برقرار کند؟
راستش من فکر میکنم بازیگر خیلی برای خبرنگاران، مهم است. دیدگاه مخاطبان عموما مثبت بوده است، ولی این موضوع بیشتر از اینکه به بازیگر بستگی داشته باشد، به فیلم بستگی دارد. بازیگر ابزاری است مثل ابزارهای دیگر صحنه. خانم زنگنه ابزاری بود که برند بود و کمکم میکرد. ولی همان قدر هم طراحی صحنه و سایر افراد گروه من در این فیلم نقش داشتند.
سعید سهیلی گفته بود اگر من بخواهم قوتهای این فیلم را بگویم، درباره صحنه فیلم صحبت میکنم. یکی درباره فیلم نامه پیام داده بود که من اغلب فیلمهای هنروتجربه را میبینم، اما پلان به پلان این فیلم در ذهن من مانده است. دیگری پیام داده بود چطور این کنشها را درآوردید؟
من خیلی وقت بود صحنه شاعرانه این طوری در سینما ندیده بودم. همه گروه من درکنار یکدیگر برای بهتر شدن این فیلم کار کردند؛ از فیلم نامه، طراحی صحنه و لباس بگیرید تا ریتم خوب فیلم که مسئولیت آن با بزرگ مرد تدوین سینمای ایران، حسن دوست بود و این فیلم را متفاوت کرد.
نظرتان درباره اکران فیلم در بخش هنروتجربه بعد از این همه سال چیست؟ خودتان چقدر رضایت دارید و فکر میکنید باید در همین بخش اکران میشد؟
این فیلم تجربی است و من نمیتوانم انتظار داشته باشم یک فیلم تجربی، اکران عمومی بشود و با «فسیل» رقابت کند. ولی کاش دوستان هنروتجربه مانند آنچه در آغاز پرشور این بخش وجود داشت، حمایت میشدند! الان آن حمایتهایی که از فیلمهای هنروتجربه باید بشود، وجود ندارد. ولی بازهم دمشان گرم که مجالی را برای اکران به ما دادند! واقعیت این است که فیلم در همین گروه باید اکران شود و من هم از این اکران راضی هستم.
بعد از گذشت شش سال، خودتان اگر به عنوان منتقد و تحلیلگر، فیلم را تماشا و آن را نقد کنید، چه نکاتی را میگویید؟ اگر بخواهید آن را با دانش و دیدگاهی که الان دارید دوباره بسازید، چه بخشهایی از آن را تغییر میدهید؟
خیلی تغییرش میدهم؛ البته نمیدانم کجاهای آن را؛ به خصوص که الان بازخوردهای زیادی گرفته ام که مثلا گفته اند چقدر جذاب میشد اگه فلان کار را میکردید. امام علی (ع) میفرمایند: «اگر امروزت با دیروزت یکی باشد، مسلمان نیستی». من آدم دیروز یا پریروز نیستم. من آدم امروزم و آدمی هستم که تغییر کرده ام و جهان اطرافم نیز تغییر کرده است. بی تردید اگر بخواهم تغییر بدهم، در فیلم تغییرات مهمی میدهم. شاید این تغییرات، آن را بهتر کنند و شاید هم بدتر. ولی بدون تردید من امیراطهر سهیلی شش سال پیش نیستم.
فیلم بعدی تان چیست؟ میخواهید درباره آن توضیح بدهید و دست کم بگویید قصد دارید تا چه حد از هنرمندان مشهدی استفاده کنید؟
اجازه ندارم درباره فیلم بعدی صحبت کنم؛ چون تهیه کننده و سرمایه گذار از من خواسته اند فعلا حرفی درباره آن نزنم، ولی تاجایی که بتوانم، سعی میکنم با دوستان مشهدی کار کنم. تیم من تاکنون خیلی متفاوت بوده اند. رفقای ثابتی دارم، ولی با تیمهای متفاوتی کار کرده ام.
درمورد سینمای مشهد نظرتان چیست و جایگاه آن در کشور را چگونه میبینید؟
ما سینمایی به نام سینمای مشهد نداریم. بعضی افراد سودجو که نمیدانند تهیه کنندگی، کارگردانی و سینما چیست، کلاسهای آموزشی در این باره میگذارند. اینها کلاهبردارند و عملا چیزی به نام سینمای مشهد نداریم. وقتی میتوانیم درمورد سینما در مشهد حرف بزنیم که مانند جنبش نیویورک، بتوانیم تعدادی فیلم ساز را مثال بزنیم که هرکدام تعدادی بازیگر و عوامل دارند.
با جزیرههای کوچک نمیشود شبه جزیره تشکیل بدهیم. ولی تاجایی که دلتان بخواهد، عوامل خوب داریم؛ عواملی که به دلیل مدیریت فرهنگی خودخواهانه، اشتباه و بدون دغدغه و تمرکز، مجبورند بروند تهران کار کنند؛ چنان که خیلی از عوامل مشهدی این فیلم اکنون به تهران مهاجرت کرده اند.